نقل است که امام محمد غزّالی رحمه الله  زمانی ناشناس به مسجدی در شام می رود.در آن جا می بیند دو نفر طلبه دارند درباره موضوعی بحث می کنند و به توافق نمی رسند. ناگهان یکی از آن دو نقل قولی از امام غزالی می آورد. طرف بحث به محض شنیدن نام غزالی تسلیم می شود.
غزالی وقتی می فهمد که در این جا چقدر نفوذ و پیرو دارد، برای فرار از ابتلا به پلیدی عُجب و خودپسندی بار سفر برمی بندد و از شام می رود.

????ما اگه جای غزالی بودیم چه تصمیمی می گرفتیم؟
رفتن برای فرار از خودپسندی؟ یا ماندن وخودی نشان دادن؟

غزالی ,برای فرار منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هشتاد و پنج - تبادل لینک رایگان اینجا همه چی درهمه کارا یدک دانلود همه چی وبسایت مرکزی مین 2 گراف نقطه صفر بهترین سایت آلیش مارت